ساریناسارینا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

سارینا فرشته زیبای ما

یازده ماهگی فرشته کوچولو ـ رویش چهارمین مروارید سفید

سلام فرشته کوچولوی مامانی یازده ماهگیت مبارک.... خوشگل و ناز مامان یازده ماه از زمینی شدنت میگذره و چه قدر زود!باورش برام خیلی سخته که دختر کوچولوی من  که انقدر شادی و خوشبختی رو به خونه ی ما آورده یک ماه دیگه یکساله میشه... سارینای قشنگم! من  دلتنگ روزهایی هستم که به سرعت باد سپری شدن  و خوشحال از اینکه نفس و عشق مامان روز به روز داره بزرگتر و خانمتر میشه،جدیداً دایی حسین هرجا میره پشت سرش میری و صداش میزنی و میگی دای.. وای مامان قربونت بشه دختر باهوشم!بازی لی لی حوضک و کلاغ پر رو یاد گرفتی و اداشو در میاری و من هرچی رو میگم تو میگی بر.. هرچیزی رو که میخوای با دستهای کوچولو و تپلیت بهش اشاره  میکنی و میگی...
11 ارديبهشت 1394

شیطنت های شیرین دخملی

عزیز دل مامان این روزها خیلی شیرین و خوردنی شدی،خیلی هم باهوش و کنجکاو ،کلاً در طول روز به همه جای خونه سرک میکشی و به همه چی دست میزنی !کار همیشگیت اینه که میری کشو میز تلوزیون رو  باز میکنی و همه وسایلشو میریزی بیرون و بعدش هم میشینی تو کشو! سارینا جان!خنده های تو آرزوهای من اند،بخند تا برآورده شوند! وقتی هم لباس،چادر یا روسری میبینی میپوشی سرت و در میاری انقدر این کارو تکرار میکنی اصلاً هم خسته نمیشی!تازه وسطاش دالی بازی هم میکنی... هرچه دلم را خالی می کنم باز پر می شود از تو،چه برکتی دارد دوست داشتنت!     ...
6 ارديبهشت 1394

روز مادر مبارک!

مادر بودن سخت ترین و پر مشقت ترین کار دنیاست ،که تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد!وتنها حقوقی که بابت آن طلب میکند،اندکی عشق است،مادرم تو را عاشقانه دوست دارم و با تمام وجودم به تو عشق می ورزم  و بابت تمام زحماتی که تا به حال برایم کشیدی از تو ممنونم! ...تقدیم به  همه ی مادران عزیز ... ...
20 فروردين 1394

ده ماهگی خانم خوشگله ـ رویش سومین مروارید سفید

خوشگل و ناز مامانی تو این ماه دستشو به هر جایی میگیره و بلند  میشه و بعدش هم با پاهای کوچولوش چندتا قدم برمیداره! امروزم همش دستش تو دهنش بود که نگاه کردم دیدم دوتا دندون زیبای دیگه تو فک بالات نیش زده،در حال حاضر شش تا دندون زیبا داری(دندان نیش جانبی در بالا راست و چپ)!دیگه کامل معنی نه رو میفهمی وقتی بهت میگیم به چایی دست نزن اوفه سریع گوش میدی و میری کنار!الهی من قربون دختر عاقلم برم...وقتی هم  میخوایم جایی بریم یاد گرفتی بای بای میکنی،بابا و دد رو که قبلاً میگفتی ،جدیداً به منم میگی مام ،از پله آشپزخونه  مادر جون اینا هم یاد گرفتی بالا  و پایین میری!کلاًاین روزها خیلی باهوش تر از قبل شدی همه حرفای مارو میفهمی بهت میگ...
19 فروردين 1394

داستان عروسک....

اینم یکی از عروسکای بچگی خاله مریمه که عزیز دل مامانی با وجود عروسکای فراوون خودش عاشق اون شده و دیروز از خونه مادر جون آوردش،انقدر دوستش داره که موقع شیر خوردن هم میگیرش بغلش و بهش میگم سارینا  نی نی رو بوس کن،دهنشو میزاره باز و زبونشو میزنه تو صورتش !و در نهایت امروزاینجوری  باهاش خوابش برد! سارینای قشنگم !عاشقانه هایم تمامی ندارند،وقتی تو بهترین اتفاق زندگیم هستی... ...
19 فروردين 1394

سیزده بدر94 ـ اولین روز طبیعت فرشتمون

سارینای قشنگم!برای رسیدن به آرزویت ،دستانم به آسمان جاری و سبزه دلم را به نیت تو و آرزوهایت،هرچه که هست گره می زنم! امسال ما و مادر جون اینا وخانواده خاله معصوم(خاله مامانی) رفتیم بیجن آباد تو باغ خاله معصوم ، که خیلی خیلی بهمون خوش گذشت!از ظهر ساعت 11رفتیم و ناهار اونجا بودیم و بعداز ظهر هم آش رشته درست کردیم،تو هم حسابی تو طبیعت و هوای آزاد ذوق میکردی !دختر قشنگم انشاا..همیشه شاد باشی و لبت خندون.... ...
14 فروردين 1394

سال 1394 مبارک ـ اولین نوروز باستانی دختر گلم

سلام دختر قشنگم !با خوبی ها و بدی ها،هر آنچه که بود برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد ،برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد،سالی دیگر گذشت!امیدوارم روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باشد!سارینای قشنگم من وبابایی امسال بهار زیباتری رو آغاز کردیم ،آخه تو هم  در کنارمون حضور داشتی!امیدوارم تو هم 120 بهار دیگه رو در کنار ما تجربه کنی... امسال سال بز بود ،سال تحویل هم روز شنبه ساعت 2 بامداد بود که جنابعالی خواب تشریف داشتید! نوروز پیام آور مهر است که مرا وامیدارد، تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم!   ...
6 فروردين 1394